اريک آرکانت
يک هنرمند بزرگ فرانسوی که بسيار زيبا پارسی سخن ميگويد
::.
نوشته :
سياوش اوستا
اريک آرکانت در بيست و ششم دسامبر هزار و نهصد و سی هشت
در گوادلوپ فرانسه چشم به جهان گشود، «موريس» پدر و «لوگرس»
مادر مهربان او بودند، وی سه خواهر و يک برادر دارد. اريک
دوازده ساله بود که بهمراه خانواده اش به پاريس نقل مکان
کرد. موريس مدير دبيرستانی در گوادلوپ بود که در پاريس
نيزهمان کاررا ادامه داد. لوگراس مادر اريک به من گفت که
اريک سه ساله بود که با واژگون کردن ليوانهای فلزی مان، به
زدن تومبا مشغول شد. وقتی اين موضوع را از اريک ميپرسم
ميگويد که اين را من نميدام مادرم ميگفته است! مادر اريک،
ايران را ديده است و حتي يکی از جشنهای تولدش را درتهران
با حضور هنرمندان ايرانی جشن گرفته اند. اريک آرکانت در يک
دبيرستان فنی، نقشه کشی صنعتی را دنبال ميکرد و شش ماه
مانده بود که ديپلم خود رابگيرد، به مادرش ميگويد که
ميخواهد درس خواندن را رها کند وموزيسين بشود. لوگرس
ناراحت شده اما خيلی زود تسليم خواسته فرزندش ميشود و او
را در کنسرواتور پاريس دوازدهم ثبت نام ميکند. اريک سه سال
در مدرسه موزيک بود که جنگ الجزاير آغاز ميشود و بناچار به
خدمت سربازی و سپس به جنگ ميرود. اکنون پس از آن سالها
هنوز هم اريک با تلخی بسيار از جنگ الجزاير سخن ميگويد.
فرمانده اريک که ميفهمد وی موزيسين است، از او ميخواهد تا
يک گروه موزيک تشکيل بدهد. اريک به جستجو ميپردازد و يک
گروه نه نفره را تشکيل ميدهد وی امروزه از اين قضيه خوشحال
است که موزيسين بودنش موجب شد تا وی چند شبی را نگهبانی
بدهد و بقيه اوقاتش را به برگزاری کنسرت برای فرماندهان،
افسران،درجه داران، گروهبانان و سربازان مشغول باشد.
ژانويه هزار و نهصد و پنجاه و نه وارد ارتش ميشود و پس
از يک دوره چهار ماهه درجه داری به الجزاير ميرود. آوريل
هزار و نهصد و شصت و دو که روز پايان جنگ است به پاريس
برميگردد. وی خيلی زود امتحان خود را در کنسرواتور انجام
ميدهد و ديپلم خود را ميگيرد. از ديپلم موسيقی، به اداره
پست می رود و پشت گيشه به فروش تمبر و تحويل نامه ها مشغول
ميشود. وی برای امرار معاش کارمند پست ميشود و اواخر هفته
به کار موسيقی مشغول ميشود. او گروههای موسيقی مختلف و
متفاوتی و کنسرتهای فراوانی را سازمان ميده اريک بعنوان
موزيسين اصلی و رهبر ارکستر کلوپ مديترانه به بسياری از
کشورها سفر ميکند. در همين سفرهای جهانی است که اريک با
همسر مهربان و شريک زندگيش آشنا ميشود.«مادام جی جی» در
پاکی و مهربانی نمونه است. [خود من هزاران خاطره زيبا از
او دارم.] مادام جی جی در اداره پست شانزه ليزه، کنار دفتر
ايران اير، روبروی دفترمان (شهرفرنگ) مسئول استقبال بود.هر
ايرانی که وارد پست ميشد و «مادام جی جی آرکانت» متوجه
ايرانی بودن وی ميشد، او را بسوی دفترمان روان ميکرد.
ميگفت آنطرف خيابان يک خانه ايران کوچک است، [زيرا خود او
عاشق ايران است.] مادام جی جی آرکانت بهمراه همسرش اريک
آرکانت حدود پانزده سال در ايران زندگی کرده است. اريک يک
قرارداد کار برای اسرائيل داشت وقتی کارش در اسرائيل تمام
ميشود به قبرس برميگردد و مدير برنامه هايش به او ميگويد
که يک گروه موزيسين ايتاليايی ميخواهند به ايران بروند و
جازيست ندارند، اريک قرارداد را برای ايران امضاء ميکند و
در تابستان هزار و نهصد و شصت و پنج وارد تهران ميشود و در
نخستين پنجشنبه شب در «شاتانوگا» به نوازنگی ميپردازد. وی
که نت خوان چيره دستی است، به راحتی ريتمهای ايرانی ميزند.
فريدون فرهاد پيشنهاد تشکيل يک گروه مستقل موزيک را به
اريک آرکانت ميدهد. اريک و گروهش در «کاباره سالوت» مشغول
بکار ميشود و همزمان در دهها جای ديگر چون «هتل ونک» و
ميهمانيهای شخصيتهای ايرانی فعاليت ميکند.در يکی از برنامه
های خود در هتل ونک، گوگوش (فائقه آتشين) با اريک آشنا
ميشود. برای نخستين بار گروه فيلمبرداری تلويزيون ملی
ايران جهت انجام فيلمبرداری از برنامه اريک آرکانت به هتل
ونک آمده بودند. گوگوش برنامه خودش را پيش از گروه اريک
اجرا ميکند و سپس به پای کار موزيسين فرانسوی مينشيند. وی
به اريک نزديک شده و از او ميخواهد تا يک آهنگ و ترانه
فرانسوی را به او پيشنهاد کند. اريک، ترانه «زاوه پا وو
ميرزا؟» آيا شما ميرزا را نديده ايد؟ (ميرزا نام سگ شاعر
است.) اريک ترانه و آهنگ را به گوگوش ميدهد و خانم از چشم
اريک دور ميشود و اريک او را نميبيند تا پس از هفت سال! و
آنجاست که اريک نخستين کارش را برای گوگوش ارائه ميدهد که
شهرت بزرگی مييابد.«خلوت» يه تنهايی يک خلوت يه سايه بون
يه نيمکت، آهنگ اين ترانه توسط ناصر چشم آذر ساخته ميشود و
اريک آرکانت آنرا بسبک آمريکای لاتين تنظيم ميکند.
اريک آرکانت بعنوان تنظيم کننده آهنگ، بناگاه نخستين
شخصيت در ايرانی شد و تقريبا برای بيشتر خوانندگان کارهای
زيبا و بياد ماندنی تنظيم کرد. پس از گوگوش، اريک
همکاريهايش را با ليلا فروهر، شهره صولتی، نوش آفرين،
مرجان، نسرين، نلی، بتی، مازيار، افشين مقدم، فريدون
فروغی، ويگن، کيوان، رامش، ژاکلين، سلی، حسن شماعی زاده،
ابی حامدی، داريوش اقبالی، مرتضی برجسته، شهرام شبپره،
مارتيک، عارف، منوچهر سخايی، حسن ستار و ... ادامه داد.
اريک آکانت يک سبک تازه ای را از موزيک جاز، پاپ، شش و هشت
را برای هنرمندان ايرانی به ارمغان آورد و سازهای بادی و
جاز را در ايران پروراند.
يکی از شاهکارهای اريک آرکانت برای شهرام شبپره پايه
تمامی تنظيمهای بعدی او شد. اريک آرکانت موزيک متن چند
فيلم ايرانی را ساخته است از جمله «آتش جنوب» با بازی:
ناصر ملک مطعی، پوری بنايی، علی آزاد و رضا فاضلی. که
ساخته: آلن بارونه و توليد مشترک ايران و فرانسه بود و بر
اساس داستان فيلم «مزد ترس» در سال هزار و سيصد و پنجاه و
پنج ساخته شد. فيلم دومی که موزيک متن آن توسط اريک ساخته
شده است، «بوی گندم» است، با بازی: فرزان دلجو، آيلين
دردريان، عنايت بخشی، ابی حامدی و شهرام شبپره که در سال
هزار و سيصد و پنجاه وهفت توسط فرزان دلجو و امير مجاهد
دراستوديو نقش جهان آفريده شد. سومين موزيک متن فيلم «تکيه
بر باد» با بازی: مرجان، فريدون ژورک، فرخ ساجدی، محمد
مطيع، شهاب عسکری، طوطی سليمی و نعمت گرجی است که در سال
هزار و سيصد و پنجاه و هفت توسط فريدون ژورک در سازمان
سينمايی ژورک ساخته شد.
بسياری از کارهای اريک مورد توجه مردم ايران وهنرمندان
ايرانی قرار گرفت و هنرمندانی چون: بابک بيات، واروژان،
حسن شماعی زاده، ناصر چشم آذر، حسين واثقی، سياوش قميشی و
... برای تنظيمهای آهنگهای خود به اريک مراجعه ميکدند.
آنتونی فرزند اريک که نام کريم را نيز با خود دارد و
متولد تهران است، درهفت سالگی بهمراه پدر و مادرش که اصليت
سوئيسی دارد در يازدهم بهمن هزار و سيصد و پنجاه و هفت
تهران را بسوی پاريس ترک ميکند.
اريک زبان پارسی را همچنان بخوبی سخن ميگويد و هر گاه
در ميهمانيهای مختلف با ما حضور دارد، او را به شوخی
بعنوان يک ايرانی اهل خوزستان معرفی ميکيم و همه دوستان با
عشق و شوق بسيار به پای سخنان او مينشينند.
هنوز هم تک تک هنرمندان بزرگ ايرانی برای اريک احترام
ويژه ای قائل هستند، ابی، داريوش، ستار، شماعی زاده،
خانمهای ليلا فروهر، شهره صولتی، و خلاصه همه اين عزيزان
وقتی در خانه و يا دفترمان هستند، صحبت از اريک ميشود با
شور و شادی بسياری از او ياد ميکنند و ميخواهند تا گوشی
بردارم و اريک را در نشست خود دعوت کنيم. خانم ليلا فروهر
در پاريس بود و ما در جستجوی هديه ای زيبا برای تولد او
بوديم! در فوريه يکی از همين سالهای زيبای پاريس به خانم
ليلا گفتيم در کنسرت آينده شما، اريک تومبا خواهد زد. خانم
ليلا فروهر باور نکرد. اما روز برنامه، اريک در سالن حاضر
بود و پس از سالها به روی صحنه آمد و در کنار گروه ارکستر
ليلا سه ساعت تومبا زد.
اينروزها اريک آرکانت مانند سالهای پيش يک موسيقيدان
بزرگ جهانی است که بويژه در فرانسه شهرت ويژه ای دارد. اما
او اين مهر را ورزيد و پس از سالها در کنار ليلا فروهر و
شهره صولتی به روی صحنه آمد. اکنون که در کنارم نشسته است
ميگويد چی مينويسی؟ نکنه اينها را بدون اينکه برای من
بخوانی جايی متتشر کنی و بهمين دليل است که ميخواهم مانند
قرارد پانزده سال پيش که نخستين آلبوم دنس ميکس را با او
امضاء کردم، امسال هم برای انتشار بيوگرافی او امضاء
بگيريم.